اگر تو نبودی عشق به چه کار می آمد و بهشت را شب و روز برای که می آراستند؟
اگر تو نبودی من همچنان در کوچه های بی مهتاب ازل محصور می ماندم و قدم بر زمین نمیگذاشتم
اگر تو نبودی چه کسی دلتنگی و انتظار را به من می آموخت و کدام دست موهایم را نوازش میکرد؟
اگر تو نبودی چه کسی خورشید ها را در سینه ام می کاشت و الفبای دوست داشتن را بر زبانم می گذاشت؟
اگر تو نبودی چه کسی برایم از کودکی ستاره ها قصه می گفت؟
اگر تو نبودی چه کسی مرا با پروانه های عاشق آشنا میکرد؟
اگر چشمان تو نبود، اگر دستان تو نبود، اگر صدای دلنشین تو نبود، اگر لبخند تو نبود، بند بند تنم از هم می گسست و یک قطره شبنم هم روی گلبرگهایم نمی نشست
نازنینم، ستاره بی غروب من،
بهانه ای برای نوشتن و سرودن. چشمهای زیبای تو همیشه در خاطر من است
منی که تمام هستی ام و تمام زندگی ام تو هستی
و آرزوی بزرگم قشنگترین و زیباترین خواستنی هاست برای تو
دوستت دارم ،
حتی از خورشید و ماه بیشتر ...
حتی از زندگی وجوانه های سبز بیشتر ...
صدای یک بوسه به بلندی صدای یک گولوله توپ نیست!
اما
انعکاس آن مدت زیادی باقی خواهد ماند
پس عزیزم می بوسمت تا صدای عشق من تا مدتها در قلبت انعکاس داشته باشد
بابک